تولد حضرت علی (ع) درون کعبه فضیلت بی نظیری است
تاریخ انتشار: ۷ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۱۳۱۰۲۱
حجه الاسلام والمسلمین نصیری فرد گفت: راز ولادت علی (ع) در درون خانه کعبه این است که مردم در حال نماز رو به کعبه باشند و صورت دل را به سوی امامت امامان معصوم و در رأس آنها امیرمؤمنان داشته باشند و هرگز از یاد نبرند که علی(ع)در درون خانه توحید جا دارد.
خبرگزاری شبستان- مشهد- مرضیه وحدت/ « اگر به روایات امامت و ولایت ائمه اطهار علیهم السلام مخصوصا امیرمؤمنان علیه السلام دقّت شود، در می یابیم که اساسی ترین شرط توحید، ولایت امامان معصوم است؛ چنان که در حدیث سلسلة الذهب و دهها حدیث دیگر به آن تصریح شده است که کلمه توحید دژ نفوذناپذیر الهی است، به شرطی که ولایت و امامت امامان در کنار آن باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فلسفه تولد حضرت علی علیه السلام در خانه کعبه چیست؟
به دنیا آمدن امیرمؤمنان، علی علیه السلام در درون خانه خدا فضیلتی است که محدّثان شیعه و دانشمندان علم انساب آن را در کتابهای خود نقل کرده اند و در میان دانشمندان اهل تسنن گروه زیادی به این حقیقت، تصریح و آن را یک فضیلت بی نظیر خوانده اند. حاکم نیشابوری از علمای اهل سنت در کتاب مستدرک حاکم، ج3 می گوید: ولادت علی در داخل کعبه به طور تواتر به ما رسیده است.
ابوعثمان عمر بن بحر که به جاحظ مشهور است، رسالهای درباره فضیلتهای بنیهاشم نوشته است. اتفاقاً او ادیب معتزله و ضد شیعه بود، با این وجود بر اساس تحقیقات خود نوشته است که امام علی علیه السلام در کعبه به دنیا آمدهاند.همچنین علی بن حسین مسعودی که در سال 246 هجری از دنیا رفته، کتاب معروفی به نام مروج الذهب و معادن الجوهر را نوشته است. او یکی از عالمان شافعی مذهب است و با این وجود در جلد دوم این کتاب صفحه دوم، میلاد امام علی علیه السلام در کعبه را ثبت کرده است.
در عین حال سبط بن جوزی به عنوان یکی از دانشمندان اهل سنت در کتاب تذکره الخواص صفحه دهم این طور نوشته که: فاطمه بنت اسد در حال که باردار بود، خانه خدا را طواف میکرد. درد زایمان او را فراگرفت. در خانه کعبه به روی او باز شد. پس او داخل کعبه رفت و در آنجا فرزند خود را به دنیا آورد.
اما آنچه مهم و ضروری است که جامعه اسلامی، اعم از شیعه و سنی به آن توجه نمایند، راز و فلسفه این ولادت در درون خانه خداوند و کعبه است. مریم با آن عظمت که به تصریح قرآن معصومه است و فرزند او از پیامبران اولوالعزم بود، وقتی درد زایمان او فرا می رسد، به او دستور داده می شود که محراب و عبادتگاه را ترک گوید و به نقطه دوردستی پناه برد؛چرا که اینجا عبادتگاه است، نه زایشگاه؛ ولی فاطمه بنت اسد را به درون مقدس ترین عبادتگاه، یعنی کعبه فرا می خوانند و با معجزه دیوار شکافته می شود و در برخی منابع آمده که به فاطمه بنت اسد الهام شد که وارد خانه کعبه گردد.
اگر به روایات امامت و ولایت ائمه اطهار علیهم السلام مخصوصا امیرمؤمنان علیه السلام دقّت شود، در می یابیم که اساسی ترین شرط توحید، ولایت امامان معصوم است؛ چنان که در حدیث سلسلة الذهب و دهها حدیث دیگر به آن تصریح شده است که کلمه توحید دژ نفوذناپذیر الهی است، به شرطی که ولایت و امامت امامان در کنار آن باشد. ولادت علی علیه السلام در درون خانه خدا رمز و رازش این است که بدانیم قلب خانه خدا و توحید را ولایت و امامت علی تشکیل می دهد.
نتیجه آنکه راز ولادت امیرمؤمنان علیه السلام در درون خانه کعبه این است که مردم در حال نماز رو به کعبه باشند و صورت دل را به سوی امامت امامان معصوم و در رأس آنها امیرمؤمنان داشته باشند و هرگز از یاد نبرند که علی (ع) در درون خانه توحید جا دارد.
مهمترین فضائل امام علی علیه السلام چه می باشد؟
از پیامبر اکرم(ص) نقل شده فضائل امام علی(ع) قابلشمارش نیستند و برپایه روایتی دیگر از پیامبر(ص) بازگوکردن، نوشتن، نگاهکردن و گوشدادن به فضائل حضرت علی(ع) نوعی عبادت و باعث آمرزش گناهان میشود.
فضائل امام علی(ع) دو دستهاند: فضائل اختصاصی و فضائل مشترک با دیگر اهل بیت(ع): آیه ولایت، آیه شِراء، آیه انفاق، حدیث غدیر، حدیث طیر مشوی، حدیث منزلت، مولود کعبه و خاتمبخشی از فضائل اختصاصی او بهشمار میآیند. آیه تطهیر، آیه اهلالذکر، آیه مَوَدّت و حدیث ثقلین هم از فضایل مشترک او با دیگر اهلبیت(ع) است.
در ارتباط با جایگاه و فضایل امیرالمؤمنین (علیه السلام) در کتب اهل سنت و علمای حدیث آنان، مطالب زیادی رسیده است، از باب نمونه جمله ای را از احمد بن حنبل نقل می کنم. او زعیم حنابله است و حنابله به او نظر و توجه خاصی دارند؛ احمدبن حنبل در خصوص این مسئله می گوید: «لم یرد فی حق أحد من الصحابة بالأسانید الجیاد أکثر ما جاء فی علی (علیه السلام)، آن مقدار که روایت های صحیح و درست در فضایل علی (علیه السلام) داریم در فضایل احدی از صحابه نداریم.
فخر رازی از علمای اهل سنت در تفسیر کبیر، ج1، ص 205می گوید : هرکه علی «رض» را پیشوای دینی خود قرار دهد حقا به دستاویز محکمی در دین و دنیای خود چنگ زده است. هرکه در دین خود به علی بن ابی طالب اقتدا کند حقا هدایت یافته است به دلیل آنکه پیامبر «ص» فرمود: خداوندا حق را بر همان محوری بگردان که علی میگردد.
ابن ابی الحدید معتزلی در مقدمه شرح نهج البلاغه ج3، ص 5 می گوید : اگر علی را در مورد خصائص اخلاقی و فضائل نفسانی و دینی بنگری، او را سخت درخشان و بر اوج شرف خواهی دید. اما در مورد شجاعت چنان است که نام همه شجاعان پیش از خود را از یاد مردم برده است و نام همه کسانی را که پس از او آمدهاند را محو کرده است... اما از نظر جود و سخاوت، حال علی «رض» در آن آشکار است. روزه میگرفت و با آنکه از گرسنگی سست میشد، باز خوراک و توشه خود را ایثار میفرمود و آیات نهم و دهم سوره انسان درباره او نازل شده است که میفرماید: «و خوراک را با آنکه دوست دارندش به درویش و یتیم و اسیر میخورانند، جز این نیست که میخورانیم شما را برای رضای خدا و از شما پاداش و سپاسگذاری نمیخواهیم»
کتب اهل سنت پر است از فضایل علی (علیه السلام)، و کسانی که تحت تأثیر سلفی ها نیستند و آزاد اندیش اند، اقرار می کنند که حضرت علی (علیه السلام) با دیگران فرق می کند؛ مگر می شود علی (علیه السلام) را با دیگران مقایسه کرد؟! علی (علیه السلام) نفس رسول الله(صلی الله علیه و آله) است. احمد بن حنبل در کتاب فضایل الصحابه نقل می کند که «علی (علیه السلام) با کسی قابل قیاس نیست حتی با خلفا» و این را خودشان می گویند و اقرار به افضلیت علی (علیه السلام) دارند.
مرز بین غلو و فضائل علی علیه السلام چیست.؟
مسئله عقاید غلوّآمیز در بین امم گذشته هم سابقه دارد و در قرآن مجید سوره توبه آیه۳۰ در مورد یهود و نصاری میفرماید: وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّٰهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللّٰهِ یهود گفتند: عُزیر پسر خداست! و نصاری گفتند: مسیح پسر خداست!
در عقائد شیعه غلو مورد پذیرش و امر مردودی نیست.از خود حضرت علی علیه السلام هم روایت شده است که فرمود:«هَلَکَ فِیَّ رَجُلَانِ، مُحِبٌّ غَالٍ وَمُبْغِضٌ قَالٍ»دو گروه درباره من تباه شدند، دوستی که در دوستیش زیادهروی کند، و دشمنی که مقام و منزلت مرا منکر شود. بههرحال افرادی در طول تاریخ بوده و هستند که عقاید غلوّآمیز دارند، اگرچه همه آنها در این حدّ نباشد که کسی را تا مرتبه خدایی بالا ببرند، در هر حال همه این امور به نوعی انحراف از اسلام و تشیّع است. اینگونه از عقاید بیشتر در میان صوفیه که اکثر از اهلسنّت بهحساب میآیند پیدا شده است، اموری چون حلول و اتّحاد، و… اغلب در کلمات آنها به چشم میخورد.
البتّه اوصاف و فضایل و مقامات عالیه و درجات کمالیهای که شیعه برای این بزرگواران برحسب آیات و روایات معتبر ذکر میکند و مثلاً آنها را حجّت، امام، ولیّ امر و صاحب معجزات و کرامات میداند، از هیچیک از آن اوصاف بوی غلوّ و شرک استشمام نمیشود و همه حاکی از کمال و اوج مرتبه عبودیت و میزان تسلیم آنها در برابر دستورات خداوند متعال است.
ازنظر صاحبان تفکر مادّی و کسانی که به عالم غیب ایمان ندارند، اعتقاد به عالم غیب و ادیان الهی و اوصافی که مؤمنان به پیامبران واولیای خدا نسبت میدهند همه غلوّآمیز است. چون مؤمنان در حقّ آنها به صفات و اعمال و خصاصی عقیده دارند که شخص مادّی از درک آنها عاجز است؛ لذا آنها را غلوّ اهل ایمان در حقّ انبیا و اولیا بهحساب میآورد.
بهعنوانمثال ازنظر مادّیها، معجزات ابراهیم و موسی و عیسی علیهمالسلام که مؤمنان به آن معتقدند، همه نوعی غلوّ است، درحالیکه هیچگونه غلوّی در این عقاید نیست. اینها همه یک سلسله واقعیتهایی هستند که منزلت والای صاحبان آنها را نشان میدهد، غلوّ این است که پیامبر یا امام را با خدا شریک بدانیم یا خدا را با آنها متّحد بشماریم.
پس نسبت دادن این امور به شیعه یک تهمت است، عقاید شیعه در هریک از زمینههای توحید، نبوّت، امامت، معاد و سایر امور از اینگونه مطالب غلوّآمیز و انحرافی خالی است، چون ائمّه علیهمالسلام بهعنوان حافظان دین الهی در طول دو قرن و نیم چنان عمل کردند که راه نفوذ برای عقاید شرکآمیز بسته شد و حدود و ثغور مبانی فکری و اعتقادی شیعه از هر جهت معلوم و مشخّص گردید و بعدها علما هم از راه تدوین و تألیف کتابهای اعتقادی مثل اعتقادات مجلسی همه این عقاید را بهطور مشخّص توضیح دادند.
شیعه احدی را در صفات جلالیه و جمالیه با خدا شریک نمیداند. پیامبر و ائمّه علیهمالسلام را مخلوق و عبد خدا میشناسد که در هر جهت آنها محتاج خدایند، تنها خدا را غنیّ بالذّات میدانند. البتّه اوصاف و فضایل و مقامات عالیه و درجات کمالیهای که شیعه برای این بزرگواران برحسب آیات و روایات معتبر ذکر میکند و مثلاً آنها را حجّت، امام، ولیّ امر و صاحب معجزات و کرامات میداند، از هیچیک از آن اوصاف بوی غلوّ و شرک استشمام نمیشود و همه حاکی از کمال و اوج مرتبه عبودیت و میزان تسلیم آنها در برابر دستورات خداوند متعال است.
لطفا پیرامون جایگاه و اهمیت نهج البلاغه در زندگی انسانها توضیح بفرمایید.
نهج البلاغه مجموعه سخنان حضرت علی علیه السلام درباره معارف اعتقادى، مبدأ و معاد، صفات خداوند، دلایل عظمت قرآن و پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) و مانند آن است. بخش دیگرى درباره مواعظ و نصایح و درسهاى عبرت در زندگى امّتهاى پیشین و آیین کشوردارى و زندگى اجتماعى و آداب جهاد و امثال آن است که عموماً مطالبى منطقى و مستدل یا قابل استدلال است. همان گونه که نوشتههاى فلاسفه بزرگ و علماى علوم مختلف و حتّى اشعار نغز شعراى نامى و مانند آن بدون نیاز به سلسله سند مقبول است، درباره محتواى نهج البلاغه نیز به همین دلیل و به طریق اولى مشکلى نداریم.
در واقع نهجالبلاغه کتاب زندگی است که درباره ی مدیریت در زندگی نیز مطالب مفید و ارزشمندی را در خود جای داده است به ویژه این کتاب در مواجه با مشکلات راه حل درست را به مخاطب ارائه میدهد.
اهمیت کتاب نهج البلاغه به حدی است که حتی بعضی از علمای اهل سنت درباره این کتاب شرح نوشتهاند. "ابن ابی الحدید معتزلی" این کتاب را در بیست جلد شرح داده است و علمای شیعه درباره این کتاب (شرح ابن ابیالحدید) نظرات مثبتی دادهاند.
رهبر معظم انقلاب درباره این کتاب چنین میفرماید: «اينك در آيينه نهج البلاغه نگاه كنيد و ببينيد شما از وضع كنونى خودتان چه چيزى را در آن مىبينيد؟ كدام درد و كدام خطر را مىبينيد؟ كدام هشدار متوجه ماست؟ و بدانيد كه درمان همه اينها در نهج البلاغه است. امروز بسيار لازم است كه محققان، نهج البلاغه را از اين جهات تفسير كنند.» در جای دیگر این بزرگوار میفرماید: « امروزه براى ما نهج البلاغه از جهات مختلفى حساس است، تأكيد مىكنم كه اين كتاب، گنجينهى بىنظير و تمام نشدنى است و امروز هم بيشتر از هميشه ملت و جامعه اسلامى ما به آن نيازمند است.
البته این را هم عرض کنیم که مرحوم سید رضی فقط بخشی از سخنان حضرت را جمع آوری نمودند حتّى بعضى از بزرگان مورّخان نوشتهاند، خطبههاى نهج البلاغه که در میان مردم شهرت داشته بسیار بیش از آن مقدارى بوده است که «سیّد رضى» در نهج البلاغه آورده است و در واقع نهج البلاغه گلچینى از آن خطبههاست.
از جمله مورّخ معروف «مسعودى» که حدود یک قرن قبل از «سیّد رضى» مىزیسته در اینباره مىگوید: «آنچه مردم از خطبههاى امام در موارد مختلف حفظ کرده اند چهارصد و هشتاد و چند خطبه است در حالى که خطبههاى نهج البلاغه که اکنون در دست ماست حدود دویست و چهل خطبه است.» جاحظ يكی از دانشمندان معروف اهل سنت در کتاب خود چندین خطبه از امام علی (علیه السلام) را آورده است که در نهج البلاغه وجود ندارد.
پایان پیام/648
منبع: شبستان
کلیدواژه: فضائل امام علی ع ولادت حضرت علی ع توحید علی علیه السلام درون خانه خدا ولایت و امامت امامان معصوم امامت امامان علیهم السلام نهج البلاغه امام علی ع حضرت علی ع اهل سنت ولادت علی خانه کعبه غلو آمیز بن ابی ت امام
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۱۳۱۰۲۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اقدامات بی بدیل امام صادق علیه السلام در حفظ و صیانت از روایات
به گزارش خبرنگار مهر، سید صادق قماشی پژوهشگر و نویسنده بنیاد بین المللی امامت به مناسبت شهادت امام صادق (ع) در یادداشتی اختصاصی به تبیین اقدامات بی بدیل امام صادق علیه السلام در اعتبار بخشی به روایات پرداخت.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
۲۵ شوال سالروز شهادت امام صادق علیه السلام فرا رسیده است. همانگونه که میدانید شیعیان در اعمال و مناسک مذهبی خود مرهون آموزههای حضرت صادق علیه السلام هستند، چرا که بیشترین روایات در کتب حدیثی ما از حضرتشان بیان گردیده است. یکی از سخنانی که توسط دشمنان در جامعه القا میگردد اعتبار نداشتن احادیث و سخنان رسیده از امامان علیهم السلام است. مانند آنکه برخی از احکام همچون حکم نجاست سگ از آنجا که در روایات بیان شده و در قرآن نیامده محل تردید و انکار برخی افراد قرار گرفته است. متأسفانه مانند چنین سخنانی امروزه بر زبان افرادی بیان میگردد که برای عمل نمودن به فعل باطل خود و فرار از حق، پذیرش دین به صرف دلایل قرآنی را بهانه میکنند و احادیث و سخنان امامان را نمیپذیرند! به راستی سبب این عملکرد چیست؟ به نظر شما پاسخ این سخنان چیست؟ آیا شما احادیث نقل شده از امامان را میپذیرید و یا برای هر حکمی در دین اسلام تنها به دنبال آیه قرآن هستید؟ به نظر شما نیز احادیث قابل اعتماد نیستند؟ اگر شما نیز نسبت به پذیرش سخنان امامان علیهم السلام شک و تردیدی به دل دارید با من در این نوشتار همراه شوید.
اعتبار و اهمیت روایات ائمه علیهم السلام
با توجه به فرا رسیدن ایام شهادت امام صادق علیه السلام و همچنین با توجه به آنکه بیشترین آموزههای دینی نزد شیعی کلمات گوهر باری است که از حضرتشان به ما رسیده است، بهتر است دانسته شود امام ششم که مذهب شیعه را همراه با نام ایشان معرفی میکنند نسبت به اعتبار و حفظ روایات از تحریف و خطا چگونه عمل نموده است. باید دید آیا به راستی انتقال روایات تنها به صورت شفاهی بوده است؟
چگونگی انتقال روایات در قرون ابتدایی: با توجه به منع حدیث در قرون ابتدایی یکی از اشکالات اساسی در حوزه حدیث چگونگی انتقال روایات به راویان بعدی است. چرا که انتقال به صورت شفاهی سبب انتقال غیر صحیح و تغییر یافتن الفاظ و معانی می شده است.
نسبت به این سخن بیان خواهد شد که انتقال روایات در قرون ابتدایی به صورت شفاهی یکی از دیدگاهها در این زمینه بوده و شاید بتوان گفت دیدگاه صحیح نسبت به انتقال روایات را باید انتقال به صورت مکتوب دانست.
نسبت به صحیح بودن این دیدگاه در زندگانی امام صادق علیه السلام شواهد و دلایل مختلفی وجود دارد:
ترغیب امام صادق علیه السلام به نگاشتن حدیث
در برخی روایات تصریح شده که امامان به اصحاب خود نوشتن و ثبت کردن روایات را توصیه میکردند. به عنوان نمونه نقل شده است که امام صادق علیه السلام ابوبصیر را به نوشتن احادیث ترغیب فرمودند. (کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۲، ح ۹) همچنین در برخی روایات فرمان امام به راویان برای نوشتن احادیث نمایان است. (العیاشی، تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۲۶۰، ح ۳۱؛ کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۵۹، ح ۱۲)
پیروی اصحاب از امام صادق علیه السلام در مکتوب نمودن روایات
گزارشهایی بیان شده است که اصحاب از شیوه نوشتن احادیث و انتشار آن در قالب مکتوب استفاده نمودهاند.
برای نمونه نسبت به زراره بن اعین بیان شده است: پس از آنکه سوال خود را از امام صادق علیه السلام پرسید لوح خود را گشود تا پاسخ امام را بنویسد. (طوسی، إختیار معرفةالرجال، ج ۱، ص ۳۵۵، ح ۲۲۶) امام صادق علیه السلام پس از سوال اسماعیل بن فضل هاشمی درباره متعه، او را به عبد الملک بن جریح از فقیهان مکه ارجاع می دهند. اسماعیل همهی آنچه را ابن جریج فراگرفته بود، نگاشته و با عرضه نگاشتهی خود بر امام علیه السلام، تصدیق و اقرار امام علیه السلام را دریافت میکند. (کلینی، الکافی، ج ۵، ص ۴۵۱، ح ۶) یکی دیگر از موارد قابل استناد اصول اربعمائه است. اصول اربعمائه به چهارصد کتاب حدیثی شیعه میگویند که راویان نخستین، بیواسطه از امامان شیعه شنیده و نگاشته اند. نقل شده است که عادت صاحبان اصول این بوده که هرگاه حدیثی از امام علیه السلام میشنیدند از بیم فراموشی، مشغول به ضبط و نگاشتن آن مینمودند. محقق حلی در المعتبر مینویسد: «از امام صادق علیه السلام علوم فراوانی انتشار یافت که عقلها را به شگفتی و حیرت واداشت! … راویانی که از امام روایت کردهاند به شماری نزدیک به چهار هزار نفر میرسند… در پاسخ به مسائلی که از امام پرسش شده و امام پاسخ گفته است، چهار صد مصنف (مجموعه حدیثی) نگاشته شد که بعدها به اصول اربعمائه معروف گشت. (المعتبر، ج ۱، ص ۱۶، باب حجیه فتوی الائمه)
عرضه احادیث مکتوب بر امام صادق علیه السلام
حنان بن سدیر روایتی که در مکه بههمراه پدرش به نقل از امام باقر علیه السلام از جابر بن عبداللّه انصاری شنیده است، به دستور پدر مینویسد؛ سپس در مدینه شرح ماجرا و مکتوب را به امام صادق علیه السلام عرضه میکند. امام علیه السلام میفرمایند: «گمان نمیکنم پدرم این حدیث را برای کسی بازگو کرده باشد».(طوسی، الأمالی، ص ۶۴۸، ح ۱۳۴۷)
عرضه منابع مکتوب بر ائمه (علیهم السلام)
عرضه کتب بر ائمه علیهم السلام علاوه بر آنکه به جای عرضه یک حدیث، مجموعههای حدیثی و راستی آزمایی آنها را میرساند، جایگاه کتابت و کتب در میان اصحاب را اثبات میکند.
به عنوان نمونه میتوان به این موارد اشاره نمود:
الف) عرضه کتاب محمد بن قیس بجلی بر امام باقر علیه السلام (طوسی، الفهرست، ص ۳۰۷، ش ۴۷۱)
ب) عرضه کتاب عبیداللّه حلبی و کتاب تفسیر جابر جعفی بر امام صادق علیه السلام (نجاشی، فهرستالنجاشی، ص ۲۳۱، ش ۶۱۲؛ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ج ۲، ص ۱۹۲، ح ۳۳۸)
عرضه کتاب دیات عبد الله بن ابجر و الفرائض بر امام رضا علیه السلام (نجاشی، فهرستالنجاشی، ص ۲۱۷، ش ۵۶۵؛ کلینی، الکافی، ج ۷، ص ۳۳۰، ح ۱؛ طوسی، تهذیبالأحکام، ج ۱۰، ۲۸۵، ح ۹)
ج) عرضه کتاب یوم و لیله از یونس بن عبدالرحمن بر امام جواد علیه السلام (طوسی، إختیار معرفةالرجال، ج ۲، ص ۷۷۹، ح ۹۱۳؛ نجاشی، فهرستالنجاشی، ص ۴۴۷، ش ۱۲۰۸)
د) عرضه کتاب فضل بن شاذان بر امام عسکری علیه السلام (طوسی، إختیار معرفةالرجال، ج ۲، ص ۸۲۰، ح ۱۰۲۷)
دلایل دیگری نسبت به اثبات مکتوب نمودن روایات اهل بیت علیهم السلام توسط اصحاب آنان وجود دارد که در این نوشتار به همین مقدار بسنده خواهد شد. برای مطالعه بیشتر در این موضوع میتوان به کتاب تاریخ مکتوب شیعه در دوران نخسین از عباس مفید رجوع کنید.
استناد به منابع مکتوب
انتشار حدیث به صورت نوشتار و کتاب به اندازهای بوه است که گاهی اصحاب در مقابل امام به آن استناد مینمودند.
به عنوان نمونه حماد بن عیسی در ملاقات خود با امام صادق علیه السلام، در پاسخ سوال امام علیه السلام درباره درستی نمازش، به امام میگوید که تمام کتاب الصلاة اثر حریز بن عبداللّه، را در حافظه خود جای داده است. (کلینی، الکافی، ج ۳، ص ۳۱۱)
چگونگی اعتماد به احادیث:
نسبت به اعتبار بخشی احادیثی که در منابع شیعه بیان گردیده و به این موارد اشاره خواهد شد:
پالایش متنی و سندی:
در طول تاریخ توسط امامان علیهم السلام و بعد از آنان توسط عالمان و بزرگان مذهب، پالایشهای متنی و سندی گوناگونی صورت گرفته است که سبب اطمینان ما به روایات میگردد. عبدالله بن مشکان از اصحاب امام صادق علیهالسلام نقل میکند که حضرت فرمود: «خداوند مغیرة بن سعید را لعنت کند، او پیوسته بر پدرم امام باقر علیهالسلام دروغ میبست، خداوند گرمای آتش را به او بچشاند، خداوند لعنت کند کسی را که دربارهی ما چیزی میگوید که ما نسبت به خود چنین اعتقادی نداشته باشیم…» (رجال الکشّیّ: ج ۲، ص ۵۹۰) اینگونه روشنگریها، باعث طرد سندها و متونی بود که از این فرد انتقال پیدا میکرد. همچنین در دوران بعد بزرگان و عالمان شیعی به مانند امامان خویش عمل نموده و برای حفظ این میراث ارزشمند تمام تلاش خود را به خرج دادند. به عنوان نمونه میتوان به مکتب حدیثی قم و اخراج روایان از شهر قم به دلیل بیان آموزههای غالیانه اشاره نمود. (طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص ۵۰۹) نظارت استاد بر نقل روایات شاگردان خود از دیگر روشهای عالمان و بزرگان شیعه برای حفظ این آثار، اجازهی نقل حدیث بوده است. بدین صورت که اساتید علم حدیث به طور کتبی یا شفاهی اذن روایت احادیث از خود را به شاگردانشان اعطا مینمودند و در این اجازات نام اساتید و مشایخ و تألیفات خود را میآوردند. به عنوان مثال احمد بن ادریس اشعری قمی فقیه نامدار، محدث گرانقدر و یکی از چهرههای اثرگذار قرن سوم هجری در شهر مقدس قم است که توفیق یافت به محضر پیشوای یازدهم، حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام شرفیاب شود.
او روایات متعددی را از ائمه اطهار علیهمالسلام نقل کرده است. شاگردان دانشمندی در مکتب او تربیت شدهاند و او به آنان اجازه روایت داد. از مهمترین و مشهورترین شاگردان او میتوان به محمد بن یعقوب کلینی اشاره نمود که صاحب مطمئنترین کتاب حدیثی شیعه یعنی «کافی» است. با توجه به آنچه بیان گردید هویدا شد امام صادق علیه السلام نه تنها روایات مختلف در علوم گوناگون را برای شیعیان بیان نمودهاند، بلکه با روشهای گوناگون نسبت به حفظ و چگونگی رساندن روایات به نسلهای بعدی نیز، به طور کامل راه بهانه جویی را برای دیگران بستند. در نتیجه میتوان گفت اعتبار روایات شیعه غیر قابل خدشه بوده و نمیتوان سخن امامان را به بهانه اعتبار نداشتن کنار گذاشت و تنها به دنبال بیان تمام آموزههای مذهبی از قرآن رفت. با این وجود و بعد از مطالب یادشده نظر شما در مورد احادیث اهل بیت علیهم السلام چیست؟ آیا میتوان گفت تنها باید مناسک مذهبی را از قرآن گرفت؟ باید به این نکته اشاره گردد که اعتقاد به این موضوع که برای پذیرش آموزههای مذهبی تنها باید به قرآن استدلال نمود قرآن بسندگی نام دارد. قرآن بسندگان کسانی هستند که در پذیرش مناسک دینی تنها قرآن را قبول و حجت دانسته و به احادیث و سیره اعتمادی نمیکنند. جالب است بدانید این اعتقاد ریشه در کجا دارد و اولین بار بر زبان چه کسی جاری شد.
ریشه تاریخی قرآن بسندگی
بر اساس گزارشهای ثبت شده در منابع تاریخی و حدیثی، ریشه اصلی شکل گیری این تفکر در جریان صدر اسلام به روزهای پایانی عمر مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باز میگردد. همان هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در واپسین لحظات عمر شریفشان در بستر بیماری جهت نگارش آخرین وصیت خود درخواست قلم و کاغذ نمودند تا در آن جملاتی نگاشته که هر فردی به آن عمل کند بعد خودشان گمراه نگردد. اما متأسفانه عمر بن خطاب مانع شده و با گفتن سخن «هجر رسول الله» اجازه نداد. او در این زمان مهم و حیاتی اینگونه ندا داد: «عندنا کتاب الله حسبنا» نزد ما کتاب خدا است و ما را همین بس است. (بخاری، ج ۱، ص ۷۳) همانگونه که دیده شد تاریخ قرآن بسندگی و سخنانی که امروزه تنها به پذیرش قرآن و کنار گذاشتن روایات میانجامد، به زمانهای اولیه اسلام یعنی خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بازگشت دارد که اولین بار بر زبان عمر جاری شد. این سخن عمر به روشنی مخالف با بیان رسول الله صلی الله علیه و آله است. چرا که بنابر آنچه در منابع شیعه و سنی بیان شده، در حدیث ثقلین قرآن و عترت در کنار یکدیگر هستند و عمل به هر دو شرط گمراه نشدن است. پس از شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نشانههای نپذیرفتن سنت در دوره خلیفه اول با از بین بردن یا سوزاندن نگاشتههای حدیثی مردم بیشتر نمایان شد.
تا به آنجا که عایشه نقل نموده است: پدرم پانصد حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله جمع کرده بود، بعد از آن شبی که تا صبح خوابش نرفته و به فکر فرو رفته بود، صبحگاهان من را صدا زده و گفت احادیثی که نزد تو گذاشتهام بیاور. من آن احادیث را آوردم و او همه را آتش زد. (ذهبی، تاریخ الاسلام، بیروت، ج ۱، ص ۲۳) در گزارشهای تاریخی بیان شده است این جریان در زمان دو خلیفه بعد یعنی عمر و عثمان نیز ادامه داشته است. در نتیجه با توجه به آنچه بیان گردید میتوان گفت افرادی که خواهان کنار گذاشتن سخنان امامان علیهم السلام به بهانههای بیهوده و سست هستند، در حقیقت خواسته یا ناخواسته در کنار مخالفین مکتب اهل بیت علیهم السلام خود را جای داده و انتشار دهنده اهداف باطل آنان هستند. چرا که روشن است افرادی چون ابوبکر و عمر و عثمان که با انتشار و کتابت سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مخالفت مینمودند، خواهان حذف بیانات رسول الله صلی الله علیه و آله نسبت به امامت و جانشینی امیرالمومنین علی علیه السلام بودهاند و امروزه نیز سخنانی که به پذیرش دین تنها از قرآن رهنمود میسازد، کنار گذاشتن اصل و حقیقت دین یعنی امامان معصوم علیهم السلام را به دنبال خواهد داشت.
کد خبر 6095864 فاطمه علی آبادی